انسان با طبیعت زیسته و می زید و در عین حال برای حیات بهتر خویش در آن معماری می کند. در واقع در رابطه تثلیت انسان و طبیعت و معماری است که درک چگونگی استفاده از طبیعت در ساخت محیط های انسان ساخت خود را جلوه می دهد.
در طول تاریخ، بشر همواره تلاش داشته است تا با بهره گیری و یادگیری از طبیعت به عنوان مادر هستی به تجربه های جدیدی دست زند که امکان زیست بهتر و کار آمدتر او را میسر می کرده است .
علم گرایی انسان به همراه انسان گرایی او نوعی "خود پرستی"را تداعی و جلوه گر می نماید که از مهم ترین عوامل سلطه جویی انسان قرون اخیر نسبت به طبیعت است. با پیشرفت علم (science )و توسعه ی تکنولوژی، سلطه ی سوداگرانه و قهر آمیز انسان بر طبیعت به عنوان یکی از مهم ترین اهداف عملیاتی تمدن صنعتی مدرن ظاهر شد که نه تنها غربیان بر آن پای فشرده و در آن راه گام سپردند بلکه جوامع جهان سوم که تمدن غرب را الگو و آرمان خویش قرار داده بودند به دنباله روی از آن ها پرداختند .
در طول تاریخ، برای انسان سنتی چه غربی و یا شرقی و یا هر دین و آیینی، طبیعت جنبه ای از تقدس داشت. آب، درخت، کوه و بسیاری از مظاهر طبیعت دارای ارزش والایی بوده ، حتی دخالت در آن ها از دیدگاه شرقیان گناه شمرده می شده است.
همچنان که تمدن و مظاهر مربوط به آن در قرون سیزده و چهارده میلادی شروع به تحول می کند، توجه به طبیعت به عنوان عاملی در جهت رستگاری انسان کنار گذاشته می شود و مقدس بودن طبیعت و احترام گذاردن به آن که عامل مهمی در حفاظت آن بود ، به تدریج اهمیت خود را از دست می دهد .
طبیعت همواره به مثابه " سیستمی " از اجزا و عناصر فرض شده است که در کلیت برآمده از کنار هم گذاری اجزایش به عنوان نمونه ای متعالی از یک کلیت به هم پیوسته قلمداد شده است.
در واقع باید گفت طبیعت سیستمی نظام وار و هماهنگ از زیر مجموعه های به هم پیوسته و هماهنگ است که در راستای هدف هستی که آفریدگار هستی در وجود طبیعت به ودیعه نهاده است گام برداشته و بدون دخالت انسان نیز گام بر خواهد داشت .
در مقوله ی رابطه ی انسان و طبیعت می توان گفت که یکی از وجوه مغفول در توسعه های اخیر اهمیت معنوی و روحانی تماس با طبیعت برای انسان در محیط زندگی و زندگی روزمره ی خویش می باشد.
ارتباط و تماس انسان با طبیعت و حفاظت از محیط زیست از جنبه های مختلفی واجد اهمیت است که یکی از مهم ترین این جنبه ها که علاوه بر اهمیت مادی ، واجد ارزشی معنوی و روانی نیز هست ایجاد احساس ارتباط با گذشته و پیوند با آینده در انسان است. این نیاز تا جایی است که حتی گروه ها یا تفکراتی (مثل مدرنیسم) که فرهنگ و تاریخ را نفی می کند ، برای پاسخ گویی به این نیاز اساسی انسان، توسعه ی موزه ها را در دستور کار خویش قرار داده است.
سه موضوع اصلی مورد نظر برای تبیین رابطه ی انسان و طبیعت یا الهام از طبیعت عبارتند از:
- تعالی حیات انسان
- نیاز انسان
- کامل کردن طبیعت
رابطه ی انسان، طبیعت و معماری :
برای درک رابطه ی ساختمان با محیط ابتدا بایستی به دیدگاه انسان در مورد محیط و یا به طور کلی نسبت به طبیعت، نظر داشت.
اساس ساختن، دست اندازی به طبیعت است. نوع این دست اندازی ارتباط بسیار نزدیک با طرز تفکر انسان در مورد طبیعت دارد:
در بسیاری از فرهنگ های شرقی، ارتباط کاملا نزدیکی بین انسان و طبیعت وجود داشته و امروزه نیز گاهی این ارتباط به چشم می خورد. انسان خود را جزئی از طبیعت می دانسته و به این دلیل در ارتباطی چندگانه با آن بوده است. این ارتباط نزدیک، هم به انسان و هم به طبیعت امکان ادامه زندگی می داده است.
چنین ارتباطی بین انسان و طبیعت در جوامع غربی نیز وجود داشته اما بعدها جهان بینی مسیحی آن را تغییر داد. این ارتباط دوگانه از طریق مسیحیت تبدیل به یک ارتباط مثلث شد: بر اساس این تفکر، خداوند طبیعت را خلق کرده و بشر بایستی از آن استفاده کند .
در شرق آسیا آن چه خدایی بود علی رغم مافوق طبیعی بودنش در ارتباط نزدیک یا حتی در یگانگی با طبیعت قرار داشت .
ارتباط میان نوع نگاه انسان به طبیعت با محتوای معماری ساخته شده، به روشنی نمایان بوده و نیازمند بررسی است. در مجموع می توان عنوان کرد که محتوای معماری موضوعی بنیادین است که وظیفه تدبیر فرم و ماده معماری را بر عهده دارد. جایگاه آن در معماری همانند جایگاه سرمنشا در تفسیر طبیعت بوده و زمانی که خالق اثر هنری به دنبال هماهنگی با طبیعت باشد ، باید به ارتباط محتوا با این معنی از طبیعت بپردازد تا آن چه که خلق می کند جزئی از طبیعت باشد ، همان گونه که خوِد انسان در این تفکر جزئی از طبیعت شناخته می شود. بنابراین برای شناخت کیفیت ارتباط معماری و طبیعت لازم است تا سیر تحول رابطه انسان و طبیعت نیز بررسی گردد .
ارتباط اصیلی میان انسان و طبیعت بر اساس امری درونی یعنی فطرت و سرمنشا پایه ریزی شده است؛ بدین ترتیب زمانی معنای اصیل طبیعت قابل فهم و درک خواهد بود که در حوزه ادراکات انسانی قرار بگیرد.
معماری از جمله مقولاتی است که معنای طبیعت را برای انسان قابل درک کرده و وی را بر پایه تعاریف انسان- طبیعت- معماری برای بهره مندی از طبیعت یاری می کند.
- در یک تقسیم بندی کلی رابطه ی انسان با طبیعت :
در حالت نخست، مذهبی و کیهان شناسی است به گونه ای که محیط حاکم بر انسان است و انسان کمتر از طبیعت اهمیت دارد.
در حالت دوم، رابطه ی همزیستی وجود دارد؛ انسان و طبیعت در وضعیت متعادل قرار دارند و انسان خود را نسبت به خداوند مسئول طبیعت و زمین می شمارد
و در حالت سوم، ابتدا انسان کامل کننده و تعریف کننده ی طبیعت است، سپس خلق کننده و سرانجام تخریب کننده ی طبیعت است.
در دو وضعیت نخست رابطه ی انسان و طبیعت، فردی است و انسان همراه با طبیعت تعامل می کند، در حالی که در مورد سوم، طبیعت به آن چیزی اطلاق می شود که بر روی آن کار می شود و مورد بهره برداری قرار می گیرد . اما امروزه مفهوم طبیعت معنای اصیل و کامل خود را زمانی به دست خواهد آورد که هر سه مفهوم مورد توجه قرار گیرد و به این صورت "تمامیت طبیعت" خود را نشان می دهد.
- ارتباط با طبیعت در طول تاریخ :
بشر در طول تاریخ تلاش کرده است تا سلطه ی خود را بر طبیعت گسترش دهد و در این راستا به پیشرفت هایی دست یافته است، اما از جهت درک ابعاد معنوی طبیعت، نه تنها پیشرفتی قابل توجه نداشته ، بلکه سیر نزولی نیز داشته است. از این دو بعد، ارتباط با طبیعت را به چهار دوره ی تاریخی می توان تقسیم بندی کرد:
- طبیعت و الگوواره ی ارگانیک ( دوره ی شکار یا عصر حجر) Organic
- طبیعت و الگوواره ی فرا ارگانیک Organic Hyper –
- طبیعت و الگو واره تسلط بر طبیعت ( دوره ی انقلاب صنعتی) Technologic High –
- طبیعت و الگوواره شبه ارگانیک صنعتیOrganic Techno –
از بین رفتن رابطه ی بین انسان و طبیعت تاثیر بسیار زیادی بر هماهنگی و رابطه ی بین معماری و طبیعت نهاده است.
انسان بدون بهره گیری و استفاده از منابع طبیعی امکان حیات و زندگی نخواهد داشت. نیاز انسان به طبیعت و عناصر طبیعی امری کاملا مشخص شده و محسوس است، که با توجه به معضلاتی که در قرن اخیر، در اثر بهره گیری بی رویه از طبیعت و محیط توسط انسان به وجود آمده است، برای همه انسان ها ملموس می باشد.
در طول تاریخ رابطه ی بین انسان و طبیعت بر اساس درک و فهم آدمی متفاوت بوده است. در مجموع می توان بیان نمود در جوامع ابتدایی انسان رابطه ی تنگاتنگی با طبیعت برقرار نموده بود سپس سعی در متعادل کردن این رابطه داشته که این دوره تا ظهور انقلاب صنعتی ادامه پیدا کرده است. در دوره ی انقلاب صنعتی تفکر انسان به بهره برداری حداکثری از طبیعت سوق یافت که این امر باعث بروز آسیب به طبیعت و در نتیجه اصل وجودی خویش شد. در دوره ی اخیر شاهد این هستیم که انسان به این نتیجه رسیده که تخریب طبیعت نتیجه ای جز از بین بردن حیات خویش نخواهد داشت، در این دوره شاهد اصلاحاتی در برخورد با طبیعت می باشیم که نتیجه آن به بهبود رابطه ی از هم گسیخته ی بین انسان و طبیعت و به تبع آن معماری خواهد انجامید .
بر اساس مقاله ای از مهندسین مریم اصغری کلجاهی و بهرام سیاوش پور که فایل پی دی اف اصل مقاله نیز ، همراه با پاورپوینت برای دانلود قرار داده شده است .